هیچ؛ در تمنای ارزشی برای ماندن
فرشاد نوروزی «ای از نژاد مفلوک فانی، فرزند بخت و فلاکت چرا مرا وادار می کنی تا چیزی به تو بگویم که مصلحت آن است که درباره اش نشنوی؟ آن چه از همه بهتر است مطلقاً فراسوی دسترسی توست، زاده نشدن، نبودن، هیچ بودن[i]. اما پس از آن بهترین چیز برای تو هرچه زودتر…