منظرگاه ادراک
برخی از اندیشمندان معتقدند ادراک انسان از جهان به آن نحوی نیست که ما آنرا حقیقی می پنداریم. بلکه حواس و وجود ما به عنوان موجودات فیزیکی چنان برنامه ریزی شده است که جهان اطراف خود را اینطور ببینیم.
جهانی که ما می شناسیم تعبیر و تفسیر ذهنی و روحی ما از وقایع و امور واقعی است که به واقعیتهای جهان سه بعدی ما تداخل می کنند.بنابراین وقایع طبیعی ما همه ذهنی و روحی هستند.اگر ما موجودات دو بعدی بودیم هرگز بعد سوم را درک نمی کردیم.حالا هم که سه بعدی هستیم بعد چهارم را -که زمان است- به بالا را درک نمی کنیم.این درحالی است که آن ابعاد واقعی هستند و ما به علت محدودیت ذهن و سیستم روحی و روانی خود آنها را در محدوده ادراک خود تعبیر و تفسیر می کنیم و همین جهانی که ما در چهارچوب ابعاد سه گانه خود تفسیر می کنیم برای ما واقعی است.اما برای کسی که ابعاد بالاتر را درک می کند توهم و غیرواقعی است.
انسان به دلیل نقص دستگاه ادراکش که فقط برای شناخت و درک موجودات سه بعدی برنامه ریزی شده است. کل جهان را نمی تواند درک کرده و بفهمد.بنابراین آن را به زعم و ظن خود تفسیر می کندبه همان نحو که آن اشخاص که فیل را در خانه ای تاریک دیده بودند و هر یک به ظن خود آن را چیزی پنداشته بودند.
۱.درکف هرکس اگر شمعی بدی * اختلاف از گفتشان بیرون بدی
اگر هر یک شمعی در دست داشت و کل را می دیدند و با چشم روشن فیل را نظاره می کردند دیگر اختلافی نداشتند.
حواس ما انسانها چون سه بعدی است جزیی از عالم را درک می کند.هیچ کس نمی داند که انسان باید مجهز به چند بعد باشد(یا به عبارتی عالمی که ما در آن هستیم چند بعد دارد.) تا بتواند کل هستی را درک کند.به قول مولانا دست به همه بدن فیل نمی رسد.
۲.قطره دریاست اگر با دریاست * ورنه او قطره و دریا دریاست
ما هستی را آنطور که باید درک نمی کنیم .آن را نسبت به خود مستقل می بینیم در حالیکه دانش امروز ثابت کرده که یک آزمایشگر علمی با نتایج علمی خود از لحاظ اندیشه به یگانگی می رسد.پس این اندیشه که خود را از عالم هستی خارج بدانیم اشتباه است.