شرحی بر برهان سینوی
ابن سینا معتقد است که وجوب معلول یا شی ممکن الوجود بر وجود آن تقدم دارد و همچنین براساس مقدمه ی بطلان تسلسل به اثبات یک علت فاعلی واجب الوجود برای کل موجودات جهان پرداخته است که از مهمترین برهان های اثبات وجود خدا محسوب می شود. در این برهان ابن سینا از مفاهیم وجوب و امکان استفاده می کند.
وقتی در موجودات جهان نظر می کنیم، می توانیم بگوییم که هر موجودی بنا به فرض عقلی، از یکی از دو قسم ممکن و واجب خارج نیست؛ یعنی هر موجودی بنا به تقسیم عقلی یا ممکن الوجود است یا واجب الوجود.اگر واجب الوجود باشد که مدعای ما (یعنی نیاز جهان به یک علت یا فاعل واجب الوجود) ثابت می شود و اگر ممکن الوجود باشد،لامحاله باید به واجب الوجودی منتهی شود تا بتواند موجود شود؛ زیرا می دانیم که ممکن الوجود از ناحیه خود ایجاب نمی کند که موجود یا معدوم باشد.
وجوب مقدم بر وجود
علامه طبابایی در کتاب اصول فلسفه به روش رئالیسم در باب تقدم وجوب بر وجود چنین می گوید:
((اگر به دری بسته فشار آوردیم و باز نشد، بر می گردیم و از گوشه و کنار به جستجو می پردازیم . یعنی می خواهیم بفهمیم چه کم و کاستی در علت باز شدن در پیدا شده که در باز نمی شود؛ زیرا اگر چنین کم و کاستی نبود ، فشار دست با بقیه ی شرایط حتما در را باز می کرد….یعنی اگر علت تامه ی موجود بود،باز شدن در ضروری بود.پس ناچار علت تامه ی هر معلول به معلول خودش ضرورت می بخشد و معلول آن در پی این ضرورت به وجود می آید.))
حکما می گویند : (الشی ما لم یجب لم یوجد) یعنی هر چیزی تا وجودش به مرحله وجوب و ضرورت نرسد موجود نمی گردد. بدین ترتیب هرچه موجود شده و می شود به حکم ضرورت و وجوب در یک نظام قطعی و تخلف ناپذیر موجود می گردد.
وجوب و ضرورت مقدم بر وجود هستند و نه تنها علت به معلول وجود می بخشد بلکه مقدم بر آن بدان وجوب می بخشد.
اما نکته که در اینجا متصور می شود این است که تمامی فلاسفه و شخص علامه به واجب الوجود اعتقاد دارند نه واجب الوجوب و با پذیرش تقدم وجوب بر وجود با ید برای واجب الوجود نیز ابتدا ذاتی واجب الوجوب متصور شد چرا که وجوب و علت تامه واجب الوجود باید وجوبش نیز بمانند وجودش قائم به ذات باشد.
رد وجوب واجب الوجود
1.علت یک معلول یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود و اگر ممکن الوجود باشد باز خود به علتی نیاز دارد که آن نیز یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود و اگر باز هم ممکن الوجود باشد باز به علت سومی نیاز دارد و …. .اما سر انجام باید به یک علت یا فاعل واجب الوجود منتهی شود و گرنه سلسله ممکنات هرگز به درجه وجوب و در نتیجه به مرتبه وجود نمی رسد.پس وجوب زنجیره ی ممکنات باید از ناحیه ی موجودی باشد که وجوب او ذاتی است و از ناحیه موجود دیگری نیست.
اما ما وجوب را در این معنا فرض کرده ایم که اگر علت تامه برای وجود معلول شکل گیرد بدان وجوب می بخشد و وجود را ضروری می نماید. با فرض اینکه موجودی وجوبش به ذاتش قائم باشد باید گفت که وجودش نیز قائم به ذاتش است و او را واجب الوجود نامید اما وقتی می گوییم موجودی وجودش قائم به ذاتش است پس دیگر نیازی به علتی ندارد چه قائم به ذات و چه غیر و وجوب ندارد چه بخواهد قائم به ذات یا غیر باشد چراکه ما وجوب را برای موجوداتی به کار می بریم که به علت نیاز دارند و به عبارتی وجودشان قائم به غیر است نه به ذاتشان. پس واجب الوجود نباید واجب الوجود نیز باشد!
واجب الوجود بايد ابتدا وجوب يابد يعني واجب الوجوب مقدم است بر واجب الوجود چرا كه چيزي كه وجودش قائم به ذات خود است بدين معنا است كه مقدم بر آن وجوبش مقدم بر خودش بوده كه وجود يافته پس ذات واجب الوجود نيازمند وجوب است مقدم است و اين بدين معناست كه علت تامه اي داشته است و خود اين علت تامه بايد وجوب داشته باشد و وجوب علت تامه حتما وجودي نيز يافته است و مشخص مي شود كه قائم به ذات بودن مستلزم دور است.به عبارت ديگر وجود واجب الوجود نياز به وجوب واجب الوجوبي دارد كه وجودش واجب و وجوب وجودش نيز واجب باشد و اين يك حلق دور را تشكيل مي دهد.
2.وجود واجب الوجود اگر قائم به ذاتش باشد نیازی بر عارض شدن بر یک شی ندارد تا وجود یابد؛به عبارتی ما می گوییم انسان وجود دارد. حال اگر انسان را حذف کنیم آیا باز هم وجود،وجود خواهد داشت. اگر وجود ، وجودش قائم به ذات باشد نباید عارض باشد.
به طور مثال:
ما به جسمی می گوییم وجود دارد.حال فرض کنید که به جسمی که ما می گوییم وجود دارد یک ذاتی را در نظر گرفته ایم به نام جسم و یک چیز دیگری مغایر با مفهوم آن در نظر گرفته ایم به نام وجود و بعد می گوییم این چیزی است که وجود بر آن عارض شده است.
با فرض اینکه وجود موجودیتش قائم به ذات است – یعنی اگر می شد که وجود بدون جسم موجود می بود آیا وجود موجودیت داشت؟
یک چیزی به نام جسم وجود دارد که وجود بر آن موجود است. ما برای این وجود هیچ وجودی قایل نیستیممگر در موجودی دیگر – به عبارتی وجود آن برای خودش نیست بلکه برای شی دیگر است. از این جهت است که به آن جسم می گوییم وجود دارد.
تقدم ماهیت بر وجود
هنگامی که شئی ساخته می شود، مثلا کتابی یا کاردی را در نظر آوریم این شئ به دست صانعی که تصوری از آن شئ داشته ساخته شده است. سازنده تصور خود را از کارد و همچنین فن ساختن کارد را که از پیش معلوم بوده و جزیی از تصور شئ است و در واقع می توان آن را سر مشق و دستورالعملی نامید در پیش چشم داشته است.
نمی توان تصور کرد که کسی کاردی بسازد بی آنکه بداند این شئ به چه کار می آید.
با این مقدمه می گوییم که در مورد کارد ماهیت مقدم بر وجود است.بدین گونه مشخص می شود که فلان کارد یا فلان کتاب در برابر من قرار دارد.
بدین سان ما دیدی صناعی و فنی از جهان داریم که بر مبنای آن می توانیم بگوییم:ایجاد (ماهیت) مقدم بر وجود است.
رد قاعده ی الواحد
حکما می گویند: ((الواحد لایصدر عنه الا الواحد)) یعنی از علت واحد به غیر از معلول واحد صادر نمی شود و این را قاعده ی الواحد نامیده اند.
اصولا به دلیل وابستگی های خاصی که میان موجودات جهان وجود دارد، هر علتی فقط معلول خاصی را ایجاد می کند و هر معلولی تنها از علت خاصی صادر می شود. حکما معتقدند که میان هر علت با معلول خودش سنخیت و مناسبت خاصی حکم فرماست که میان یک علت و معلول دیگر نیست.
اما علل تامه خود نیز هرکدام از عللی دیگر وام گرفته شده اند. علت تامه خود نیز علتی واحد و اصلی دارد درست است که علت تامه خود در نوعی پیوستگی قرار دارد که اگر یک جز آن حذف شود امر محقق نمی گردد. هر علت تامه ای از عللی اصلی و از عللی فرعی متشکل شده است.که اگر علل فرعی کم و کاستی داشته باشد امر محقق می شود(ممکن است). اما اگر علت اصلی آن حذف شود تحقق آن محال است.
به طور مثال اگر یک دانه را در نظر بگیرید شرایط رشد آن آب و هوای مناسب،خاک و… است که اگر مثلا در داخل خا ک نباشد باز هم رشد می کند اما اگر آب نباشد امکان رشد آن محال است. پس آب علت اصلی دانه است.
از سویی برای رشد یک گیاه همواره یک چرخه وجود دارد و وجود چرخه به معنی تکرار و دور(مضمر) است. و نکته این است که اجزاي خود این دور در یک دور بزرگتر وجود دارند. پس علت واحد معلول واحد را تولید نمی کند. ممکن است از یک علت واحد چندین معلول بوجود آید.
با سلام
آیا می دانید قاعده الواحد به انگلیسی چه طور ترجمه می شود؟
با سلام
آیا می دانید ترجمه قاعده الواحد به انگلیسی چه می شود؟
با تشکر