استدلال مولانا
Posted in یادداشت
مقدمه اول:پای اهل استدلال چوبین است. ( پای استدلالیان چوبین بود )
مقدمه دوم: هر پای چوبین بی تمکین است . (پای چوبین سخت بی تمکین بود) {در منطق مقدمه اول اگر کلی نباشد مسئله این نیست اما مقدمه دوم باید کلی باشد که البته اینجا هم هست.)
نتیجه: اهل استدلال بی تمکین هستند.
مولانا با استدلال اهل استدلال را رد می کند.
ممنون آقای نوروزی…. استفاده کردیم
آقا شما که انقدر راجع به مولوی میدونید راجع به شاعر درد آشنا هم اگه چیزی میدونستید بنویسید استفاده کنیم راستی شما خیلی خیلی خوبید من که خیلی دوستون دارم.
ilove u my old frind
نخست اينکه سـرخـود نسبتـي نادرسـت به استـدلاليـان مـيدهد، با اين تشبيه که آنان مجازاً کندرو يا ناتوان از حرکت و جنبش ميخواند، و براساس اين اسناد نادرست و ناروا، در مصراع دوم همانگويي ميکند، يعني آنچه را که در مصراع نخست آورده تکرار ميکند: نافرماني پاي چوبين همان نافرماني پاي کندرو و ناتوان بودن در حرکت است.اما تناقضگويي پوشيدهٌ اين گزارهٌ شعري را چنين ميتوان آشکار ساخت: کافيست کسي بگويد، و عيناً مانند خود مولوي برضد او ادعا کند که سخن مولوي نابخردانه است و سخن نابخردانه بياعتبار. مولوي در برابر دو راه دارد: يا در سخن خود تجديد نظر ميکند و عکس آن را ميگويد، يعني ناگفته اعتراف ميکند که تناقض گفته است، يا بر سر حرف خود ميماند و ميکوشد درستي گفتهٌ خود را ثابت نمايد. اما اين کار دوم را فقط از طريق استدلال ميتوان کرد. پس در اينصورت نيز مولوي تناقض ميگويد. / آرامش دوستدار
اولا” من فکر می کنم این مصرع باید به این شکل باشد: « پای استدلالشان چوبین بود» . یعنی اگر بخواهم مصادره به مطلوب کنم سعی می کنم این مصرع را اینگونه بخوانم. در ثانی نمی شود( حداقل درباره مثنوی) که یک بیت را از وسط داستان برداریم و بگذاریم روی میز و سلاخی اش کنیم. کل داستان چیز دیگری است و حتی اگر بخوانیم:« پای استدلالیان چوبین بود» گمان نمی کنم منظور مولانا تمام استدلالیان در« تمام شرایط» باشد. با توجه به اهداف کلی این داستان می بینیم که پای استدلال در این مقام چندان هم نمی تواند چوبین« نباشد» و حقیقتا” هم تشخیص این جریان تنها از واقفان برمی آید