فلسفه زبان رایج در اندیشه جان اوستین

[تصویر: austin.gif]


فرشاد نوروزی
؛

جان لانگ شاو اوستین1 در لنکستر2 {واقع در انگلستان} متولد شد. وی در آکسفورد به تحصیل پرداخت و در همانجا به مقام استادی دست یافت. آثار اندکی در طول حیاتش منتشر شد به طوری که تنها هفت مقاله از وی در این سالها منتشر گردید. البته دانشجویان وی سخنرانی ها و مقالاتی را از او پس از مرگش منتشر کردند.
اوستین نظریه ای را بیان نمود که بر گرفته از مطالعات کلاسیک و زبانی وی بوده است. کار او با بررسی سرفصل های عمومی زبان آغاز می شود، یعنی پرداختن به شرایط و کاربردهای عمومی زبان رایج.
فلاسفه ی آکسفورد{چون رایل، اوستین و استراوسن} بر خلاف کمبریج بیشتر به فرهنگ و ادب پرداخته اند و بیشتر به زبان عادی توجه داشتند تا مابعدالطبیعه یا سنت ارسطویی هایدگر و زبان سمبولیک منطق دانان.
البته نظر اوستین چندان با نظر ویتگنشتاین در کتاب پژوهشهای منطقی بی مناسبت نیست. ویتگنشتاین و اوستین مسائل فلسفی زبان را بسط داده اند به این طریق که شانیت معرفتی زبان را در حدود وسیعتر تفهیم و تفاهم میان چند شخص و در زمینه های فعل قرار داده اند.
اوستین در هاروارد سخنرانیهایی ایراد کرد و متن آن بعد از مرگش تحت عنوان “چگونه اشیاء را با الفاظ بسازیم؟3” انتشار یافت. در این سخنرانیها این موضوع مورد پرسش قرار می گیرد که جملات واجد معنی و عباراتی که بکار می بریم به صرف مثال و نمونه ی احکام و تصدیقاتی تحویل می شود که وصف اوضاع واقعی و مبنای درست یا نادرست بودن آن کلمات و جملات هستند.
اوستین نشان می دهد که در کارکرد واقعی زبان هر روزی خود بسیاری جملات را به کار می بریم که نمی توان آنها را با محک وقایع سنجید، زیرا آنها ربطی به امور واقع ندارند، هرچند که فاقد معنی هم نیستند. به عبارتی زبان کابرد های فراوانی دارد که البته ممکن است غیر قابل شمارش باشد.
اوستین جملاتی را مثال می زند که شباهت به تصدیقات دارند اما نه قابل کذب هستند و نه صدق، مانند “معذرت می خواهم” یا “من آن زن را به عنوان همسر بر می گزینم” این جمله ها جمله های داعیه است زیرا به زبان آوردن این جملات انجام دادن کاری است و غالبا با التزام به انجام دادن کار دیگری توام است همچون پرداخت بدهی کسی، اگر بتواند آنرا بپردازد.
تحلیل زبان رایج نشان می دهد که شرایط و اوضاع و احوال اهمیت و اثر قابل ملاحظه ای در استعمال و کاربرد صحیح این جمله ها دارد چنانکه همین شرایط است که موفقیت یا شکست این افعال و اعمال زبان را تعیین می کند و نه وقایعی که گزارش آن در زبان آمده است.
یک مراسم عروسی را در نظر آورید که هریک از طرف ازدواج باید جملاتی را بیان کنند تا این عقد صورت گیرد حال در نظر گیرید که هریک از زوجین جمله ی مزبور را از یاد ببرند یا جمله را ناقص بگویند و… . حال در نظر بگیرید چنین دیالوگ هایی باید در یک نمایش گفته شود. در چنین شرایطی جنبه ای دوگانه به موضوع باید داد نخست اینکه جملات در صورتی منشاء اثر و کارساز است که در شرایط و اوضاع و احوال خاصی بیان شود.
اوستین چنین گزاره هایی را قرار دادی می داند چراکه آنها با حرکاتی قرینند که آن حرکات نیز صورتی از آداب و سنن است چنانکه برای ادای سوگند دست راست خود را بالا می بریم.

[تصویر: austp.jpg]

جملات انشائی و خبری
برخی جملات در ظاهر امر ساختاری خبری دارند در حالیکه با قرار گرفتن در موقعیت نقش خود را به جملات انشائی می دهند به طور مثال در نظر بگیرید که یک قاضی در دادگاه بگوید ” دادگاه پایان یافت” یا اینکه در یک تئاتر اعلام شود “نمایش آغاز شده است” این جملات ظاهرا خبری هستند اما وقتی از زبان کارگردان و قاضی شنیده شود، معنی آن این است که باید کاری شروع شود یا پایان یابد؛ مرز میان انشاء و خبر متغیر و سیال است.
اوستین در این زمینه می گوید که با هر جمله ای سه نوع فعل و عمل انجام می شود:
اول فعل ((انعقاد حکم)) است که از همه روشنتر است و در آن با حمل چیزی بر چیز دیگر و برقرار کردن نسبت میان آنها حکم پدید می آید.
دوم فعل ((حاصل از انعقاد حکم)) است، یعنی فعلی که با ادای سخن انجام می شود،چنانکه با ادای جمله ای عهد می بندیم،وعده می کنیم، چیزی را اعلام می کنیم یا تصدیق می کنیم یا امر یا آرزو می کنیم.
سوم افعالی که بر اثر اظهارات و بیانات ما در دیگران پدید می آید یا از دیگران سر می زند، مثل ترس ، خنده، همدردی یا شادی. اینها افعالی است که بر اثر یک سخن پدید می آید.
اوستین در مقاله ای تحت عنوانروانهای دیگر میان دو جمله ی من می دانم و من قول می دهم نوعی موازات برقرار کرد. جمله هایی هستند که ظاهرا صرف گزارش و خبر از وقایع است اما همین جمله ها متضمن افعال و اعمال زبانی نیز هستند، مثل اینکه می گوییم “گمان می کنیم که” یا ” تصدیق می کنیم که”؛ در این موارد با بیان یک امر واقع به صرف وصف و حکایت از عالم اکتفا نمی شود، بلکه این بیان متضمن تعهدی در برابر دیگران است.
به عبارتی باید گفت که در اندیشه اوستین این گوناگونی شرایط و اوضاع و احوال است که حد و مرزهای زبان، مفهوم منطقی زبان را نشان می دهد. بر این اساس هر جمله یا حکم معنی دار یا صادق است یا کاذب، در واقع هر جمله پیش از آنکه صادق باشد ممکن است به انحای مختلف با امور خارجی مناسبت داشته باشد. در این تلقی از روابط میان زبان و عالم خارج که ناظر به مصالح عملی است، حقیقت به عنوان صورتی از صورتهای مطابقت پدیدار می گردد. در غالب موارد زبان بدرستی کار می کند و اشخاصی که با هم سخن می گویند حق دارند که به یکدیگر اعتماد کنند.
اوستین می گوید: (( زبان معمولی دقایق و ظرایفی دارد که مردم کاربرد آنها را لازم دانسته اند، اما اصحاب مابعدالطبیعه به تقصیر از آن ظرایف غافل مانده اند.)) اوستین به مانند ویتگنشتاین و البته از طرق دیگر به نحو پراگماتیک شک و شکاکیت را رد می کند؛ ممکن است در تفسیر احساسات و نیات دیگران اشتباه کنیم اما این قبیل اشتباهات و شکستها دلیل بر آن نیست که قوه ی فهم به طور کلی مورد انکار قرار گیرد. این شکست و نارساییها اساس تفاهم و فهم سخن دیگران را متزلزل نمی سازد. اعتماد و اعتقاد به دیگران و سخن آنان از جمله شرایط لازم و اصلی در تفهیم و تفاهم است به عبارتی هیچ چیز نمی تواند ما را متقاعد سازد که به طور کلی و یکجا تمامی اقوال دیگران را مورد شک و تردید قرار دهیم.

پی نوشت:
1- John Langshaw Austin
Lancaster-2
How to do things with words-3
همچنین می توانید این کتاب را در سایت گوگل مطالعه کنید:
http://books.google.com/books?hl=en&lr=&…OxWCYrE22s

منابع:
استرول،اورام، فلسفه ی تحلیلی در قرن بیستم، ترجمه ی فریدون فاطمی؛ نظر مرکز،1387
کامپانی،کریستیان،تاریخ فلسفه در قرن بیستم،ترجمه باقر پرهام؛آگه،1380
آپیا،آنتونی،درآمدی بر فلسفه معاصر غرب،ترجمه حسین واله؛گام نو،1388

http://plato.stanford.edu
By John Langshaw Austin, J. O. Urmson, How to do things with words
j.-l. austin,((Quand dire)), c’est faire
j-l.Austin,((Other Minds)),philosophical papers
j-l.Austin((A Plea for Excuses)),philosophical papers
G. J. Warnock, J. L. Austin (Routledge, 1991